تسنیم

آن شـراب طـهور که تنـها تشـنگان راز را می نوشانند:.

تسنیم

آن شـراب طـهور که تنـها تشـنگان راز را می نوشانند:.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

مداحی شهادت حضرت فاطمه کریمی

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه (س)

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه کریمی

آندروید

جم تی وی

بازیگران پیوسته به جم تی وی

بازگشت بازیگران جم تی وی

پیوستن بازیگر سریال پریا به شبکه جم

شبکه جم

خرید کاربران تلگرام

افزایش کانال تلگرام

پارتی شبانه شیراز

پنجمین مدال المپیک توسط کیمیا علیزاده

المرأةُ رَیحانَة

مولودی میلاد حضرت رسول اکرم

نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا

مداحی شهادت حضرت فاطمه 94

مداحی شهادت حضرت فاطمه(س)

مداحی شهادت حضرت فاطمه میرداماد

مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا

مداحی برای شهادت حضرت فاطمه

دانلود نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه سیب سرخی

متن مداحی شهادت حضرت فاطمه

دانلود نوحه شهادت حضرت فاطمه کریمی

دانلود مداحی کریمی شهادت حضرت فاطمه زهرا

دانلود مداحی کریمی برای شهادت حضرت فاطمه

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه محمود کریمی

دانلود مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا

آخرین نظرات
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۴۰ - پریسا نامجو
    زیبا بود
شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۳۹ ق.ظ

چند روز پیش تو صف نماز، خانمی که کنارم نشسته بود سر صحبت رو باز کرد و شروع کرد به درد و دل کردن. از اینجا شروع کرد که 3 ماهه اومدن تهران و اینجا غریب هستن. وقتی حرف می زد احساس می کردی الانه که بزنه زیر گریه! غریب باشی اونم تو شهری مثل تهران... اما وقتی بیشتر باهاش آشنا شدم فهمیدم اون چیزی که دلشو به درد آورده و غم غربت رو دو چندان کرده، دوری از خانواده نیست. اهل یزد بود، شهر قنات و قنوت و قناعت! و حالا در شهری چون تهران دچار دوگانگی شده بود.

می گفت اینجا واقعا ایرانه؟ احساس می کنم اومدم به یه کشور دیگه، اینجا هیچ چیزش شبیه یزد نیست.


می گفت تو شهر ما همه خانم ها با حجابند، همه چادر سر می کنن (بحث هم اکنون من نفی حجاب های دیگر به جز چادر نیست، اصل حجاب موضوع بحث است) بجز تک و توکی که اتفاقا اهل یزد نیستند و اکثرا دانشجو هستند. می گفت ماشین عروسی رو دیده که عروسش اصلا حجاب نداشته!

می گفت تعداد بشقاب های ماهواره نصب شده روی پشت بام از تعداد واحدهای آپارتمان بیشتره! از دیدن سگی که تو پله های ساختمان همسایه وول می خورده شوکه شده بوده و با خودش می گفت مگه اینها نماز نمی خونن؟

می گفت وقتی تو خیابون راه می رم احساس امنیت نمی کنم، برای دخترم نگرانم، پسرهایی با تیپ های عجیب و غریب و ترس از اینکه مزاحم دخترم بشن.

می گفت به دختر خانم بد حجابی تذکر داده و اون دختر باهاش رفتار بدی کرده و مادرش هم گفته از کدوم ... بلند شدی اومدی اینجا؟!

می گفت بخاطر کار همسرش مجبور شدن بیان تهران وگرنه تا الان بر گشته بودن یزد.

سعی کردم بهش امیدواری بدم، گفتم شاید چون غریب هستی فقط تفاوت ها رو دیدی. اینجا هم آدم های خوب زیاد داره. این هایی که دیدی همه ی ترکیب شهر نیست!

ولی واقعیت رو که نمیشه کتمان کرد! شهر رنگ غربت به خودش گرفته، نفس کشیدن توش سخت شده.

یادم اومد من هم اولها که تک و توک مواردی تو شهر می دیدم چقدر احساس غربت می کردم، اما الان... نکنه همه چیز برام عادی شده؟ و تاسف خوردن تنها عکس العملم؟ مگه نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر یکی از واجبات دینمون هست؟ همون واجبی که امام حسین (ع) بخاطرش قیام کرد؟

در کتاب فروع کافی و وسایل الشیعه روایتی از امام محمد باقر (ع) داریم: در آخر الزمان مردمانی می آیند که ریا کار هستند، به همه ی دین پایبند نیستند، دعا و قرآن هم می خوانند ولی رشد و شعور دینی را ندارند. دنبال امر به معروف و نهی از منکر نمی روند مگر اینکه مطمئن باشند برایشان ضرری ندارد، برای خودشان بهانه و عذر می آورند که این کار را انجام ندهند، به سمت نماز و روزه می روند چون ضرری برای آنها ندارد و اگر همین نماز هم به آنها ضرر مالی، جانی و حیثیتی بزند همین را هم کنار می گذارند.

امر به معروف و نهی از منکر واجب بزرگی است که به واسطه آن بقیه واجبات دین حفظ می شود. فریضه ای که متاسفانه خیلی در جامعه کمرنگ شده و اگر هر از گاهی کسانی هم عمل می کنند با عکس العمل پر از خشونت طرف مقابل مواجه می شن. فراموش نکردیم شهدای امر به معروف و کسانی که به واسطه انجام این فریضه نقص عضو شدند و ...

خداوند متعال در سوره توبه آیه 71 می فرمایند:

و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهاى پسندیده وا مى‌دارند، و از کارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و نماز را بر پا مى‌کنند و زکات مى‌دهند، و از خدا و پیامبرش فرمان مى‌برند. آنانند که خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، که خدا توانا و حکیم است.

بازنشر: عمارنامه +

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۸
تسنیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۵۱
تسنیم ..

تازگی ها دقت کردید بعضی ها چقدر حضور دارند؟!

نه اینکه قبلا حضور نداشتند ها! داشتند اما الان حضورشون پر سر و صداست، یا طیب خاطر هست! البته به قول مادربزرگ طبل خالی صدا نداره!

همچین با لبخند میرن با لبخند میان!

همچین عکس میندازند، دسته جمعی، دو نفری!

همچین ژست میگیرن تو عکس ها، دست میذارن رو شونه های هم، جلوی هم خم و راست میشن انگار نه انگار اتفاقی افتاده! نه خانی رفته نه خانی اومده!

دست رسانه ها هم درد نکنه مارو بی خبر نمیذارن! همچین منتشر می کنند انگار رسالت رسانه ایشون در مرز خدشه دار شدنه!

اصلاً نظرتون در مورد این چیه؟ یا مثلا این؟ یا این یکی؟

اصولا نظرتون بطور کلی چیه؟! اصلا آیا ما در حال حاضر باید نظری هم داشته باشیم؟!

من که نظرم این هست و بوده و خواهد بود؛ امر، امر رهبرم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۳
تسنیم ..

فرمود:

وَیَزِیدُ اللَّـهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ، و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند، بر هدایتشان می افزاید. مریم/76

 

و فرمود:

لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ و خداوند نعمتتان را فزون می کند، اگر واقعا شاکر باشید. ابراهیم/7

 

و فرمود:

ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. غافر/60

 

و فرمود:

اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ، إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً، از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزگار است‏. نوح/10

 

* چند سال پیش لحظه اذان مغرب گوشیم زنگ خورد. دوستم بود. بهم گفت میدونی الان کجام؟ روبروی خانه خدا، داریم صف می بندیم برای اقامه نماز! یهو به یادت افتادم. گفت: بیادتم... هر جا که میرم...

یادم میاد یک بار نیمه های شب از خواب پریدم. گوشیمو برداشتم ببینم ساعت چنده؟ دیدم دوستم پیامک زده: سلام رفیق. فقط خواستم بگم توی خیلی از لحظه های شب و روزم بیادتم. شاید شرایط بهم اجازه نده خیلی ازت خبر بگیرم. اما... تو با منی...

الان که فکر می کنم می بینم از بین اونهمه دوستی هایی که بینمون بوده و هست، اونهمه بحث ها در عین رفاقت ها، اونهمه رفت و آمدها، اونهمه هدیه دادن ها و گرفتن ها، فقط این دو تا پیامک عجیب تو ذهنم مونده. انگار نقطه عطف رفاقتمون تو این دو لحظه جمع شده. چی از این بهتر؟ رفیقی انقد به یاد رفیقش باشه؟

 

و فرمود:

فَاذْکُرُونىِ أَذْکُرْکُم، به یادم باشید تا به یادتان باشم. بقره/152

 

خدایا من از اینهمه هدایت و نعمت و اجابت و غفران که عمری است بر من بی آنکه هدایت یابم، بی آن که شاکر باشم، بی آنکه بخوانم و بی آنکه انابه کنم ارزانی داشتی، فقط یاد تو را می خواهم. می­خواهم مبصرون باشم، همانان که بناگاه بینایشان می کنی که بدانند در محضر تو اند...

 

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا، فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏، در حقیقت، کسانى که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند. اعراف/201

+ بفرمایید عطر بهار نارنج!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۲
تسنیم ..

اول اینکه: بنظرتون این چی میگه؟!

دوم اینکه: نمره املای این چنده؟!

 نقاشی کودکان

سوم اینکه: هر تابستان کودکیم را به یاد می آورم

آن روزها که فکر می کردم در این هوای گرم

سایه ها در آغوش درخت به خواب رفته اند

و خورشید آهسته گام بر می دارد

تا خواب سایه ها را آشفته نسازد...

 

اول اینکه: بهم گفت میخوام سه تا قصه برات بگم. سه تا قصه گفت با فراز و فرود. و اونقدر به کاراکترهای قصه اش زندگی بخشید که منم باورم شد! تا اینکه گفت: قصه ما به سر رسید، خاله خرسه به خونه اش نرسید! بهش گفتم ما که بچه بودیم می گفتن کلاغه به خونش نرسید! گفت: کلاغه؟ باشه...!

دوم اینکه: نمره املا بی هیچ إن قلتی و ارفاقی بیست هست و تمام! هر روز میومد پیشم و می گفت: امروز یاد گرفتم بنویسم بابا و روز دیگر مادر و روز دیگر نان... بهش گفتم: هر وقت تونستی بنویسی عمه...گُلِ گلاب، اونوقت باسواد شدی! این نقاشی یعنی من با سوادم!

سوم اینکه: دلم برای کودکی هایم و دنیای کوچک و ساده اش عجیب تنگ شده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۲
تسنیم ..

نظرتون درمورد این گفتگو چیه؟

مکان: متروی تهران-کرج

زمان: بیست و سی دقیقه شب

توصیف فضای حاکم بر گفتگو: مترو شلوغه و صدا به صدا نمی رسه. تهویه خاموشه و از معدود پنجره کابین ها، هوایی میره و میاد. دست فروش ها غوغا به پا کردند و هرکس بدنبال تبلیغ جنس خودش هست تا بلکن دستی به جیبی بره و خریدی کنه. چهره ها از خستگی و بی حوصلگی آویزونه و من موندم که این مترو پس چرا نمی رسه؟!

خانم خسته اول که به زور خودشو روی صندلی نگه داشته: مادربزرگم بهم میگه اگه مُردی هم کارتو ول نکن! شوهرت کتکتم زد، کارتو ول نکن! بگو هرجوری هست، من به کارم ادامه میدم!

خانم خسته دوم که دست راستش رو گذاشته روی صندلی من و جوری لم داده که من خودمو چسبوندم به شیشه، مبادا روی من بیوفته: آره بخدا راست میگه! چیه برای 1000 تومن باید دستتو دراز کنی جلوی شوهرت و منتشو بکِشی!

بعد از گذشت دقایقی...

خانم خسته اول: شام هم نداریم. شام امشبو چیکار کنم؟!

خانم خسته دوم: بیکاری؟ جمعه غذا بپز برای کل هفته بذار تو فریزر!

خانم خسته اول: شوهرم غذای فریز شده دوست نداره آخه!

خانم خسته دوم: آخه الهی...!

 

 

امام خامنه ای:

یکى از مهمترین وظائف زن، خانه‌دارى است.

خانه‌دارى یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده‌ساز.

فرزندآورى یکى از مهمترین مجاهدتهاى زنان و وظائف زنان است؛ فرزندآورى در حقیقت هنر زن است.

بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعى و سیاسى کار کنند؛ نه، اشکالى ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معناى این باشد که ما به خانه‌دارى به چشم حقارت نگاه کنیم، این می شود گناه.

+ بازنشر در عمارنامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۲
تسنیم ..

یَا أَیُّهَا الرَّ‌سُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّ‌بِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ

اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. (مائده/67)

 

چرا خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: خدا تو را از آسیب مردم مصون نگه می دارد؟ آیا پیامبر از مردم می ترسید؟ از نیروی نظامیشان هراسناک بود و واهمه داشت مبادا بر او غلبه کنند و ابلاغ پیامش ناتمام بماند؟

کمی به عقب برگردیم:

 

فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِ‌هِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ / فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَىٰ

پس ناگهان ریسمانها و چوبدستى‌هایشان، بر اثر سِحْرشان، در خیال او، [چنین‌] مى‌نمود که آنها به شتاب مى‌خزند / و موسى در خود بیمى احساس کرد. (طه/66 و 67)

 

امام علی علیه السلام در تحلیل ترس حضرت موسی می فرماید: موسای کلیم برای خود نترسید، ترس وی از این بود که جاهلان پیروز شوند و مردم را به گمراهی بکشانند. هراس حضرت موسی از ضعف فکری مردم بود که نکند نتوانند بین سحر ساحران و معجزه او تفاوتی قائل شوند.

ترس پیامبر خاتم نیز از این بود که مردم نتوانند تشخیص دهند که ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام در روز غدیر، حکم خدا و نصب الهی است و هرگز سخن از امارت و سلطنت و موروثی کردن خلافت در میان نیست.

این آیات نشان می دهند که پیامبران و امامان چقدر از خطر جهل و نادانی برای امت خود در هراس بودند. موسی کلیم الله که به فرمان خدا بی درنگ از دریا عبور می کند و پیامبر اکرم که از رویارویی تن به تن با دشمنان در میدان نبرد، نمی هراسد، اینچنین از جهل امتش نگران است.

و خداوند چنین بشارت می دهد که « وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» ؛ یعنی کاری میکنم که طرز فکر مردم دگرگون شود و مردم کار تو را توطئه نپندارند و تو را متهم نکنند. همچنان که به موسای کلیم بشارت داد: «لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَىٰ» (طه/68)

سوالی که اینجا به ذهن متبادر می شود این است که اگر بر اساس آیه بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّ‌بِّکَ، ولایت و امامت علی بن ابی طالب علیه السلام از طرف خدا و پیامبر اکرم بیان و ابلاغ شده بود، به مقتضای آیه الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ (مائده/3)، هیچکس قدرت انکار یا تغییر آن را نداشت و همه آن را می پذیرفتند، پس چون امت آن را نپذیرفت، معلوم می شود که امامت او، دستور خدا و پیامبر نبوده است.

پاسخ آن است که خداوند نفرمود امروز کافران و منافقان از دین شما نومید شدند، بلکه تنها سخن از نومیدی کافران (مسیحیان، یهودیان و بت پرستان) است. و خطر نفاق و جنگ داخلی بین گروه های مسلمین بر اثر اختلاف، همچنان باقی است. این آیه بیانگر این است که اگر امروز شاهد اختلاف و جنگ و تفرقه  در امت اسلام هستیم، بر اثر ضعف و نفاق در درون جوامع اسلامی است. چرا که در روز اکمال دین، خداوند کافران را از براندازی دین اسلام مایوس کرده است. خطر نفاق که هنوز هم جامعه مسلمانان را تهدید می کند.1

 

+ بنظرم رسید در روز عید غدیر که بزرگترین عید مسلمانان هست، یادآوری برای خودم و دوستانم باشه که آیات ولایت و تفسیر اونهارو با موشکافی بیشتری مطالعه کنیم. إن شاء الله از خطر جهل که پیامبر اکرم صلوات الله علیه از آن برای امتش در هراس بودند دور باشیم و بصیرت چراغ راهمون باشه.

تفسیر آیات برگرفته از کتاب شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی

 

پیشنهاد مطالعه: کتاب "شمیم ولایت در آثار آیت الله جوادی آملی" که به طور خاص به موضوع ولایت می پردازد، کتابی است که از آثار معظم له در طول سالهای متمادی که به این موضوع اختصاص داشته، برداشت و منتشر شده است. این کتاب شامل دو بخش و ده فصل به شرح زیر است:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۱
تسنیم ..


* اولین بار که اومد مرخصی نیمه های شب بود و همه خواب بودیم. به خیال خودش خیلی آروم وارد خونه شده تا کسی رو بیدار نکنه. من با سر و صدای مامان از خواب بیدار شدم و دیدم ایستاده وسط پذیرایی و مامان غرقِ بوسه اش کرده و... باورمون نمی شد این احسان باشه! تو این مدت کوتاه انقد لاغر شدی؟ خب پذیرش شرایط برای احسان خیلی سخت بود. به خاطر نداشتن کارت پایان خدمت از ثبت نام در رشته مورد علاقه اش باز مونده بود و باید می رفت سربازی. اونم در حالی که همه پسر عموها سربازیشونو خریده بودند و جدایِ از مساله مالی، بابا عقیده داشت سربازی رو باید رفت! اجباری در پادگان شهید ثابتخواه گیلان غرب با تعریف های کوتاه و مختصر احسان، پر از سختی بود. از اون سختی هایی که پسر را مرد می کند! و من هنوز هم از احسان نپرسیده ام اینکه انقدر مرد شدی، از هجده ماه سربازی در منطقه محروم گیلان غرب بود یا...؟

 

* نمی دانم مویه کردن های مادری که چشم انتظار آمدن پسرش هست و اصلا در خیالش نمی گنجیده در حالی که شهر در امن و امان است و فضا سرشار از اکسیژن، در گوشه ای از غریب ترین نقطه کشور، پاره تنش در صحنه جنگی واقعی، روحش به پرواز در آمده را دیده اید؟ من دیده ام...آن مادر تنها شکایتش این بود که چرا پسر من که یتیم هم بود باید چنین جایی به سربازی می رفت؟ آن سال ها خیلی ها سوالشان این بود که خرید سربازی را برای ما معنا کنید!

 

* وقتی همه خوابیم، در آرامش و سکوتی رویایی، آنقدر ساکت که با صدای شکستن شاخه ای از خواب می پریم، در شرقی ترین و غربی ترین مرزهای کشور، مردانی از جنس ایمان و شجاعت و جهاد، جان خود را کف دست می گذارند تا تنها چیزی که خواب ما را آشفته می کند، صدای شکستن همان تک شاخه پاییزی باشد. شهادت فیضی عظیم است که خوب می داند مهمان دل پاک و ساده کدامین بندگان خالص خدا باشد. حتی اگر آنقدر مرد نشده باشی که محاسنت نشان دهد. شهد شیرین شهادت، گوارای وجودتان...

 

* دیروز دو وزیر پیشنهادی با رای اعتماد نمایندگان ملت، به مجموعه هیات دولت راه پیدا کردند. و من به آن بیست و چهار، سی و دو و سیزده نماینده ملت فکر می کنم که پس از چندین ساعت بحث، به نتیجه نرسیدند و رای ممتنع دادند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۰
تسنیم ..

* در زیارت عاشورا می خوانیم و أسئله أن یُبلّغنی المَقامَ المحمود لکُم عندالله شما مقام محمود اهل بیت علیهم السلام را برای خودت از خداوند طلب می کنی و این یک مقام بسیار بلند است. باید به آن توجه ویژه داشت. خداوند در قرآن به پیامبرش می فرماید: وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَک عَسَی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقَامًا مَحْمُودًا، اگر خواستار نجات هستی، به زیارت امام حسین علیه السلام برو، تا خدا را ملاقات کنی و چشم دلت روشن شود؛ من زار الحسین(ع) عارفا بحقه کان کمن زار الله فی عرشه... کسى که قبر حسین بن علی (ع) را زیارت کند در حالى که به حق آن حضرت معرفت و آگاهی داشته باشد مانند کسى است که خدا را در عرش او زیارت نموده است.*

*آیت الله کمیلی خراسانی

 

* وقتی در میانه های عمرش کسی پیدا شد که حاضر بود علوم غریبه و علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد، آن را گرفت و به آب انداخت! فرمود کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا(ع) عرض کردم کیمیا درد مرا دوا نمی کند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت(ع) را می خواهد...

و می فرمود نام امام حسین(ع) محک ایمان است.... ما حقیقت ایمان را در محبت و معرفت به حضرت سیدالشهدا یافته ایم.... نور سیدالشهدا بر هر دلی که بتابد، حیات و نشاط دیگری پیدا می کند.... سال ها در اشتیاق حضرت سیدالشهدا سوختیم و گریه کردیم تا سرانجام ما را از ما گرفتند و راحت مان کردند.... ما بدون گریه بر سیدالشهدا نمی توانیم زنده بمانیم؛ خدا می داند.... گریستن از سر شوق و معرفت برای سیدالشهدا موجب طهارت و معرفت باطن می شود... گریه کردن برای سیدالشهدا به سالک محب، آبرو می بخشد.*

*مرحوم شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی(ره)

 

* محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام  به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام است. می فرمود اگر من به جایی رسیده باشم، از دو چیز است: قرآن کریم و زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام...

حضرت آیت الله سید علی قاضی طباطبایی(ره)

 

+ مولایم نوشتن برای شما که قتیل العبراتی و اسیرالکربات و غریب الغربا و ثارالله و حجة الله و خامس آل کسا و نور چشم رسول خدا و پسر علی و فاطمه سلام الله علیهم، سخت بود. باید ذوب باشی در عشق حسین...عهد بستن و شکستن در مرام عاشوراییان نیست و من هر عاشورا عهد می­ بندم و ... می­ گویند حتی امید داشتی به بازگشت عمرسعد؛ طبیبٌ دوّارٌ بطبهِ...

مرا ببخش، مرا چون که خوب می­دانم             که توبه کردم و آدم نمی­ شوم هرگز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۳۹
تسنیم ..

واقعه عاشورای 61 هجری آن قدر عظیم و عمیق هست که در بابش هرچه بسرایند، بنویسند و به نمایش در آورند باز هم حق مطلب ادا نشده است. رسالت زینبی که بر دوش عاشوراییان است می طلبد کتابخانه هر عاشق حسینی نمودی از این حبّ باشد؛ که هم خودت را به آگاهی برساند و هم برای آگاهی دادن آن هم در زمانه ای که سراسر شبهه و تردید شده، تو را به واقع پیامبر عاشورا کند. افسوس که گاهی شور بیشتر از شعور می شود و آن وقت هست که نام مداحان اهل بیت در ذهن ما بیشتر از نام کتاب های عاشورایی حک شده، آن وقت هست که اگر شبهه ای به جان ما بیندازند نمی توانیم محکومش کنیم، آن وقت است که با یک حرف شاید ته دلمان بلرزد و خودمان هم گرفتار تردید شویم، آن وقت هست که در عاشورای زندگی مان بین انتخاب حق و باطل دلمان قرص نیست.

این پُست ادای دینی است به این دغدغه؛ معرفی کتاب های عاشورایی که تابحال خوانده ام. بر روی چندتایی تمرکز بیشتری خواهم کرد و از دوستان هم خواهش می کنم مطالعات خود را در این پست با دیگران به اشتراک بگذارند. سپاس...

پُست کمی طولانی است، شکیبا باشید!

 

1- کوثر کربلا؛ آیت الله جوادی آملی

این کتاب مجموعه ای از سخنرانی های آیت الله جوادی آملی به همراه مرثیه هایی از زبان معظم له است که به زیبایی از گفتار به نوشتار تبدیل شده است. مقدمه این کتاب به قلم ایشان است که دارای مضامین بلند عرفانی است و شاید فهم آن برای عموم کمی سخت باشد. کتاب با توجه به نام آن از سه جام تشکیل شده است. جام اول رسالت های معرفتی کربلا و بیان هست و نیست ها، جام دوم رسالت های عملی کربلا و بایدها و نبایدها، و جام سوم که بلانوشان کربلا نام دارد مقتل سیدالشهداست، و علاوه بر مستند و متقن بودن روایات، برگردان آنها به فارسی به قدری زیباست که خواننده بی اختیار اشک می ریزد. همچنین معظم له پیش از آغاز مقتل در بخشی به نام یادسپاری مهم، نظر خویش را درباره نقل های مورخان و ارباب مقاتل درباره وقایع قبل و بعد از عاشورا بازگو کردند که برای وعّاظ و مداحان بسیار راهگشاست. یکی از نکات بسیار ارزشمند در این کتاب که وجهی مشترک در تمام کتاب های آیت الله جوادی آملی است، همراهی متن با آیات قرآن است و تاکید بر این نکته که قرآن و اهل بیت علیهم السلام همتای هم بوده و جدایی از یکی تو را به کوثر ناب نبوی نمی رساند. ایشان برای تک تک گفتارهای خود آیه ای از قرآن را برای اثبات آورده اند که بر جان شیفته، عجیب می نشیند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۳۹
تسنیم ..

* عادت یعنی تکرار... یعنی حتی بزرگترین اتفاقات پیرامونت رو هم حس نکنی، چه برسه به کوچیکاش...یه جورایی میشه گفت معتاد تکرارها!

طلوع خورشید و غروبش، آسمون با همه زیباییهاش، ماه و همسایه درخشانش، زمین و جاذبه اش، مورچه هایی که زیر پات له میشن، هیاهوی گنجشکها، درخت سر کوچه که سردشه، بهار...تابستان...پاییز...زمستان...

آخرین باری که از لابلای این ساختمونای بلند و پنجره هایی که به پنجره همسایه روبرویی باز میشه، به آسمون نگاه کردی کی بود؟ شده عاشق ابرها بشی؟ تا حالا طعم سلام به ماه رو چشیدی؟ شکوفه های بهاری رو نوازش کردی؟ با هیچ کلاغی طرح دوستی ریختی؟ دلتنگ بارون شدی؟ از جاذبه زمین تشکر کردی؟

غرق دنیای خودمون فراموش می کنیم من در زمینی زندگی می کنم که تو منظومه شمسیه، همونی که تو کهکشان راه شیریه، همون کهکشانی که 100 میلیارد ستاره داره...حالا بماند که راه شیری تازه یکی از یک میلیارد کهکشان جهانه! جهان هستی...

 

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا - وَالْقَمَرِ‌ إِذَا تَلَاهَا - وَالنَّهَارِ‌ إِذَا جَلَّاهَا - وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا...

 

دنیای ما آدم بزرگ ها پر از عادت و تکرار شده، به قوانین خودساخته مون عادت کردیم. اونقد که وقتی محیا با فریاد و هیجان میاد پیشم و میگه از پنجره اتاقم یه کوه بزرگ پر از برف دیده، من به چشم های کنجکاوش خیره میشم و از تعجبش تعجب می کنم! تکرار یه کوه بزرگ پر از برف در عدسی چشمانم!

باید از خودمون هجرت کنیم. باید دنیای دیگه ای بسازیم، دنیای تکراری بدون عادت!

 

* از کلاس که اومدم بیرون، سوز سرما تا مغز استخونم نفوذ کرد. ساعت 8 شب بود و خدا خدا می کردم زود تاکسی گیرم بیاد. تک و توک تو خیابون در رفت و آمد بودند. اولین تاکسی که جلوم ترمز کرد سوار شدم. صورتمو چسبونده بودم به شیشه و به جریان زندگی تو این شب سرد نگاه میکردم. میدونی، جریان زندگی یه جاهایی خیلی دردناک میشه. اگه خیلی شانس داشته باشی و به تکرارها عادت نکرده باشی، تازه دردت میاد،  اینکه این درده چی به سرت بیاره مهمه! خب بعضی ها هستن که این شانسو ندارن، تو علم روانشناسی جزو اونایی طبقه بندی میشن که می تونند بر احساساتشون غلبه کنند. کلی کارگاه و کلاس سبک زندگی میذارن که تو هم مثل اونا بشی و برا هر چیزی دلت درد نیاد، بغض نکنی، افسرده نشی، روزتو خراب نکنی. حتما حال خوشیه...بی خیالی...

ولی تو این شانسو داشتی که به این تکرارها عادت نکنی و هنوزم دلت درد بیاد، بغض کنی و ...عادت نکردن به دیدن یه پسر بچه ده دوازده ساله اونم ساعت هشت شب اونم بدون پالتوی گرم، لابلای ماشینا و دودشون با شیشه هایی که بعید میدونم پایین کشیده بشن که آیا کسی این موقع شب دنبال فال زندگیش هست؟ عادت قشنگیه!

+ کودکانه هایم این روزها که سرما تازیانه می زند و گرگ صفتان تکفیری خنجر، برای کودکان سوری...

+ عادت کرده ام هر روز رخدادهای دنیای مجازیمو چک کنم. سری به سایت ها بزنم و باخبر باشم! حالا چند روزیه کامپیوترم خراب شده و افتخار همراهی نمیده! خسته است! این پست رو هم با همکاری یه کامپیوتر دیگه گذاشتم! عذر تقصیر اگر توفیق حضور نیستلبخند

+ بازنشر در عمارنامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۳۸
تسنیم ..