خیلی هم بی حساب نیستم. معادلاتم یک جاهایی با هم نمی خواند، چند مجهولی شده است. دو دو تایم، چهارتا نیست.
سیصد و شصت و پنج روز گذشت و من به رسم کاسبها، حتی آخر سال هم چرتکه نینداختم و حسابم را با خودم و خدایم صاف نکردم.
خودش فرمود: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ1
هر روز نفست را محاسبه کن، وگرنه از ما نیستی...
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم از که می نالی و فریاد چرا می داری
یَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّـهِ2...