در هیاهوی این شهر پر از دود و ترافیک و همهمه آدمهایی که نمیدانی کجا می روند و دنبال چه هستند، در غوغای روزمرگی ها و تکرارها، نگاه آرام و پر از رضایت بعضی ها چقدر به دلت می نشیند...
نام بعضی نفرات روشنم می دارد، نام بعضی نفرات رزق روحم شده است...
به دنبال کلمه ای هستم که وصف خوبی های تو باشد. این پیشنهاد خودت بود با مردی ازدواج کنی که با حساب و کتاب پزشکان امیدی به زنده ماندنش نبود و تو آنقدر عشق و ایثار به پایش ریختی که حساب و کتاب پزشکان از ماندنش در شگفت شدند.
حتما دلت به پاکی آئینه هاست که از لذت مادر شدن گذشتی و حالا سال های سال است با حاج مصطفیِ روایت ما دو نفری در سکوت و سکوت و سکوت زندگی می کنید. برای دل آسمانیت زندگی با مردی که شب ها بیدار است و روزها خواب و چشمانش سوی دیدن ندارد و دیگر فراموش کرده چندبار زیر تیغ جراحی رفته و برچسب جانباز هفتاد درصد همه آن چیزی نیست که تو با تک تک سلول هایت و با هر نفست می بینی و درک می کنی، حتما کار ساده ای است! سود معامله ات این روزها با سود هیچ معامله نمی خواند...